اشعارمناجات(امام زمان وماه رمضان)
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

 

فكري به حال اين دل بي‌ اختيار كن

آهوي بي پناه و رها را شكار كن

 

يوسف شدي و خلق زليخاي تو شدند

كمتر ز چشم دلشدگانت فرار كن

 

اطراف، پُر شده ز طرفدارهاي تو

يك گوشه چشم نيز به گوشه كنار كن

 

دل دادنم ز عاقبت يك نگاه توست

اين لطف را هميشگي و پايدار كن

 

روز ظهور اگر بدنم زير خاك بود

يك فاتحه بيا سر قبرم نثار كن

 

تو مثل نوح از بغلم ساده رد نشو

با زور هم شده پسرت را سوار كن

 

يك نيمه شب اگر به مناجات مي روي

ما را ببر كنار خودت همجوار كن

 

علي صالحي

 

**************

 

 

آسمانم من و دورم قمری نیست که نیست

گوییا بر شب تارم سحری نیست که نیست

 

 اندر این حبس غم انگیز که من حیرانم

غیر تاریکی و ظلمت خبری نیست که نیست

 

تا کند رفع ملال از رخ غم دیدۀ من...

..به برم آخر عمری پسری نیست که نیست

 

بس که زنجیر به دور بدنم پیچیدند

بر تن خسته من بال و پری نیست که نیست

 

بس که شلاق زده بر همه جای بدنم

دیگر از پیرهن من اثری نیست که نیست

 

 استخوانهای تنم نرم شد از مشت و لگد

قامتم خم شده دیگر کمری نیست که نیست

 

 درد پهلو که سراغ تن من می آید

در خیالم به جز از میخ دری نیست که نیست

 

من کشیدم به تنم بار اسیری اما

غیر زینب به خدا خون جگری نیست که نیست

 

چه بگویم من از آن لحظه که زینب دیده

روی آن جسم به خون خفته سری نیست که نیست

 

 زینب و چشم حرامی، سر بازار و کنیز

شرح این ها به دلم جز شرری نیست که نیست

 

ناصر شهریاری

 

**************


 

بساط عاشقی ما به پاست این شبها

زمان آشتی باخداست این شبها

 

گناهکارقدیمی  دوباره برگشته

صدای زمزمه ها آشناست این شبها

 

زمان بده به زمین خورده ای اله کریم

اگرمرابزنی هم رواست این شبها

 

خوشا به حال گدایی که چشم تردارد

که گریه های سحر کیمیاست این شبها

 

کنارسفره ی افطار،زیرلب گفتم

نگفته ای به خود ، آقاکجاست این شبها

 

قسم به خاک نشسته به چادرزهرا

مراببخش ، ببخشی رواست این شبها

 

ز فتنه های زمانه خط امان داریم

چرا که نام علی ،ذکرماست این شبها

 

گدای صحن و سرای شهنشه نجفم

دلم هوایی ایوان طلاست این شبها

 

دل شکسته ی ما با سلام ارباب

مسافر حرم کربلاست این شبها

 

سلام بر لب عطشان سیدالشهدا

سخن زتشنه لب سرجداست این شبها

 

شنیده ام که  سرش نی به نی عوض میشد

شکایت من از آن نیزه هاست این شبها

 

قاسم نعمتی

 

**************

 

سفره تا باز شود زود گدا می آید

مثل هر بار به دنبال عطا می آید

 

آمد از عرش نوایی که بیایید همه

راه گم کرده به دنبال صدا می آید

 

همه سرمایه ی یکساله ی خود باخته ام

بنده ی باخته ی بی سر و پا می آید

 

یک نفر نیست بگوید که میان پاکان

این گنه کار زمین خورده کجا می آید

 

آن کسی که همه جا رفته طردَش کردند

تا تعارف بزنی اش که بیا ، می آید

 

به من و کاسه ی خالیِ تمنا کردن

به تو و دست کریم تو سخا می آید

 

هر دلی می شکند خانه ی تو می گردد

دل که از دل تهی گشت خدا  می آید

 

وا شود گوش دل ما اگر ای اهل سحر

بین مان زمزمه های شهدا می آید

 

هر چه خیر است در خانه ی زهرا باشد

مادر ما صف محشر پِیِ ما می آید

 

تا که گفتیم حسین مجلس ما ریخت بهم

بوی سیب حرم کرب و بلا می آید

 

بی قرارم چه کنم من نجفم دیر شده

عطر زهراست ز ایوان طلا می آید

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب پنجم ماه رمضان 93

 *************

 

پر شکسته ی من را ببین خدای کریم

ببین چگونه شدم مُستکین خدای کریم

 

نشسته ام سر راهت مگر نظر بکنی

تویی غنی و منم خوشه چین خدای کریم

 

به هر که رو زدم اصلاً به من محل نگذاشت

نزن تو روی مرا بر زمین خدای کریم

 

خمیده ، با سر زانو ، شکسته و نادم

به سویت آمده ام این چنین خدای کریم

 

به یاد حرف اویسم ... ببخش عبدت را

که با غریبه شدم همنشین خدای کریم

 

نریز آبرویم را به پیش چشم همه

نگیر بر گنهم ذرّه بین خدای کریم

 

اگر چه روسیهم عاشق علی هستم

شفیع من شده حصن حصین خدای کریم

 

به خاطر گل روی علی مرا بخشید

همین خدای رحیم و همین خدای کریم

 

علاج درد گناهم هوای کرب و بلاست

مرا ببر به بهشت برین خدای کریم

 

بهانه دارم و دلتنگ کف العباسم

شبیه حضرت امّ البنین خدای کریم

 

محمد فردوسی

 

**************

 

روزها را با توسل کردنم شب می‌کنم

دارم از این ناحیه خود را مقرب می‌کنم

 

خلق تحویلم نمی‌گیرند، تحویلم بگیر

تو که تحویلم نمیگیری همه‌ش تب می‌کنم

 

عقل را از بارگاه عشق بیرون کرده‌اند

خویش را دارم به دیوانه ملقب می‌کنم

 

اختیار "عبد" یا "رب" را به دست من دهند

اختیارا خویش را عبد و تو را رب می‌کنم

 

من که عادت کرده‌ام شب‌ها به درس عاشقی

روزها فکر فرار از دست مکتب می‌کنم

 

دیشبم از دست رفت و حسرتش را می‌خورم

گرچه امشب آمدم گریه به دیشب می‌کنم

 

گفت کارت چیست گفتم چند سالی می‌شود

کفش‌های گریه کن‌ها را مرتب می‌کنم

 

من تمام خلق را یک روز عاشق می‌کنم

من تمام شهر را از تو لبالب می‌کنم

 

هر سحر از پنج‌تن، گریه تقاضا کرده‌ام

هر چه را دادند یکجا خرج زینب می‌کنم

 

علی‌اکبر لطيفيان

 

***************

 

آنان که گفته‌اند "نگارم" همه‌ش تویی

"معشوقم و نگارم و یارم" همه‌ش تویی

 

 اسماء، تو، صفات، تو، تو، تو، تو، تو، تو، تو

فرصت نمی‌کنم بشمارم، همه‌ش تویی

 

توحید را من از فقرا ارث برده‌ام:

"من هیچم و هرآن چه که دارم همه‌ش تویی"

 

به داده و نداده تو شکر می‌کنم

"دارم" همه‌ش تویی و "ندارم" همه‌ش تویی

 

کار تو بود جنس مرا هرکسی خرید

آن‌کس که داد رونق کارم همه‌ش تویی

 

فرقی نمی‌کند که چه ذکری گرفته‌ام

روی لبم هرآن چه بیارم همه‌ش تویی

 

کوچه به کوچه حبّ تو را جار می‌زنم

حمّال دوره‌گردم و بارم همه‌ش تویی

 

نام تو بیشتر به روی بچه‌های ماست

با این حساب ایل‌وتبارم همه‌ش تویی

 

من فاتحه نخواستم از لطف دیگران

وقتی جواب‌های مزارم همه‌ش تویی

 

باید به فهم وصل رسید و وصال یافت

ورنه شبانه‌روز کنارم همه‌ش تویی

 

علی‌اکبر لطيفيان

 

*****************

 

بی تو یک روز نشدخوب به فردا برسد

یا دعا از سرِ سجاده به بالا برسد

 

زندگی سخت نفس می کشد اینجا بی تو

کی به آخر نفس این شب یلدا برسد

 

چشم باران زده کوچه به راه است هنوز

کاش آهنگ قدم هات به اینجا برسد

 

حسرت یخ زده پنجره ها را دریاب

تا به گرمای دمت فصل تماشا برسد

 

سیزده قرن زمین چشم به راهت مانده

نکند کار دوباره به اگر ها برسد

 

درد دیرینه یک قوم تو را می خواند

با تو این زخم قدیمی به مداوا برسد

 

اگر از عمر جهان ثانیه ای باقی بود

باید آن ثانیه حرف تو به دنیا برسد

 

شجره نامه ما مثل سحر معلوم است

چون به سر سبزی سر شاخه طوبی برسد

 

حسن کردی

 

****************


 

شب شد و در محیط تاریکی

با زبان دعا سخن گفتم

سر به زیر و شکسته و تنها

پیش چشم خدا سخن گفتم

**

از خجالت دو گونه ام سرخ و

اشک حسرت ز دیده می بارم

من همان بنده ی خودت هستم

روسیاهم، بدم، گنهکارم

 **

ولی حالا شنیده ام گفتی

که به دنبال بنده میگردی

تا بدیِ مرا بپوشانی

جامه ی پاک و تازه آوردی

 **

جای دوری نمی رود امشب

با محبت بیا نگاهم کن

من که سر در گم و پریشانم

تو کریمانه سر به راهم کن

 **

تلخی کام روزگار مرا

گاه گاهی عسل کنی خوب است

در میان جدال خوف و رجا

بنده ات را بغل کنی خوب است

 **

از غضب کردنت هراسانم

ای جمیع صفات رحمانی

بزن اما خودت بلندم کن

هر زمان، هر کجا که می دانی

**

آه از فراق و تنهایی

سینه ام باز شعله ور شده است

گل من در تنور عشق حسین

دم به دم آب دیده تر شده است

 **

می رسد هر نفس شمیم بهشت

هر کجا حسین همدم ماست

آتشت را نصیب خولی کن

دوری از کربلا جهنم ماست

 **

السلام علیک یا ارباب

با دلی بیقرار و چشمی تر

خون تازه هنوز می ریزد

از گلویت به دامن مادر

**

ما شما را عزیز می دانیم

نامتان بهتر از سر و جان است

بخشی از مرهم جراحاتت

اشک سینه زنان ایران است

**

مثل یک مادر پسر مرده

مثل ابر بهار می باریم

از لب تشنه و و لب گودال

روضه های نگفته ای داریم

 

محمد امین سبکبار

 

*************


 

دارم برای حال خودم گریه می کنم

بر این شکسته بال خودم گریه می کنم

 

من در مصاف نفس خودم خورده ام زمین

شرمنده از جدال خودم گریه می کنم

 

شیطان مرا ز اوج به پایین کشیده است

بر این همه زوال خودم گریه می کنم

 

از دست رفته است جوانی بدون سود

اصلا به سن وسال خودم گریه می کنم

 

در فکر چنـد آروزی کهنه مانده ام

بر خواب و بر خیال خودم گریه می کنم

 

سنگین شده است بار گناهان به دوش من

حالا به این وبال خودم گریه می کنم

 

تا چند زنده ام که ببینم ظهور را

بر تنگی و مجال خودم گریه می کنم

 

یاسر مسافر

 

**************


 

آغاز می کنم سخنم را به یاحسین

در می زنم به خانه ی معبود با ... حسین

 

کاری به خاطر رمضانم نکرده ام

اما گرفت دست تهیِ مرا ... حسین

 

ما روزه دارها همه یاد لب تواییم

ای تشنه لب تر از همه ی تشنه ها ... حسین

 

آخر مرا برای خودش می خرد شبی

من میشوم مسافر کرببلا ... حسین

 

دوباره سفره ی شب زنده دارها وا شد

دوباره خانه ی دلدار ، خانه ی ما شد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب اول ماه رمضان93

 **************

دوباره زمزمه ی دانه های تسبیحم

دوباره دست دعای من و مفاتیحم 


 

دوباره بال گشایم دو دست خالی را

فرازهای ابوحمزه ی ثمالی را

 

ببار ابر خطاپوش ماه رحمت شد

ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد

 

دلا بیا که خطا را به آه می بخشند

بیا بخاطر زهرا گناه را می بخشند

 

صدای دعوت و این سفره های نورانی

منی که بی سر و پایم کجا و مهمانی

 

کنار سفره من آداب را نمی دانم

فقط رسیده ام خواب را نمی دانم

 

به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست

هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست

 

کنار یار نشستن چه لذتی دارد

گناهکار هم انگار عزتی دارد

 

به جز کنار دعاخوان دلم نمی ماند

دلم گرفته چرا روضه ای نمی خواند

 

خوشا به حال هرآنکس که ناله ای دارد

و التماس به دخت سه ساله ای دارد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب اول ماه رمضان93

 

پژمرده ام...زردم ...بهار این خزان باش

پاییزی ام ، ای مهر با من مهربان باش

 

حالا که شیطان را خدا زنجیر کرده

باران رحمت بر زمین و آسمان باش

 

آقا بیا تا روزه هامان جان بگیرد

قرآن بخوان در گوش دل ، آرام جان باش

 

افطارها در غیبتت لطفی ندارد

یک شب کنار سفره ی ما میهمان باش

 

یک شب بیا و چشم ما را غرق خون کن

در روضه ی جد غریبت ، روضه خوان باش

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

**********

پر از تب و غم و آهم مگر نمی بینی

غریق بحر گناهم مگر نمی بینی

 

در این جهان که دل من اسیر آن گشته

بدون پشت و پناهم مگر نمی بینی

 

شکسته باده ام اما دل مرا مشکن

بده به میکده راهم مگر نمی بینی

 

گمان مکن که دل شب تکبّری دارم

به عجز خویش گواهم، مگر نمی بینی

 

مگو که از چه صدایت برون نمی آید

فتاده در ته چاهم مگر نمی بینی

 

دلم ز هجر شهیدان شکسته شد یا رب

سرشک دیده گواهم مگر نمی بینی

 

بگو به مهدی زهرا که من به هر لحظه

به انتظار نگاهم مگر نمی بینی

 

جواد محمد زمانی 

 

*************


 

ای کاش ببینیم همه ماه نهان را

همراه طلوع تو شروع رمضان را

 

با تلخی اشک غمت افطار نمودیم

از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را

 

چندیست که چشمان زمین بی تو ندیده است


از باد صبا آن نفس مشک فشان را


 

تلخند زبانها بگذار از تو بگویند


تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را


 

قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است


صد سال نخواهیم برایش ضربان را


 

هرگاه که با تو به مناجات نشستیم


یک بار هم احساس نکردیم زمان را


 

گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم


آقای دل ما! چه کنیم این دلمان را
؟

 

امسال رسیدیم که از سفره زینب

بر دست گدایان بدهی لقمه نان را

 

خون گریه روز و شبت از غصه زینب


باعث شده در کام بگیریم زبان را

 

برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه

از شام بپرسی سبب قد کمان را

 

محمد بیابانی

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان